در چنین شرایطی، حمایت از مخالفان و رها کردن متحد، خلاف منافع ملی محسوب می شود و سکوت در برابر رفتارهای ناصواب و کشتار معترضان، خلاف انسانیت و اسلامیت است و نیز می تواند در "آینده احتمالاً متحول شده سوریه" ، برای ایران دردسرساز نیز شود و همان حکایت خلاف منافع ملی تکرار شود. عصرایران ؛ سید ضیاء الدین احتشام - در حالی که متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در منطقه ، در ششمین ماه از ناآرامی های داخلی به سر می برد، بررسی اوضاع نشان می دهد که ایران هنوز تمام ظرفیت های خود در سوریه را به کار نگرفته است ، به طوری که به نظر می رسد همه تخم مرغ های تهران در سبد اسد است! آغاز تظاهرات و قیام های بحرین و سوریه ، کشورهای منطقه و مشخصاً ایران و عربستان را در موقعیتی قرار داد که موضع گیری های آنان در قبال قیام های عربی با نگاه های تردید آمیز افکار عمومی منطقه روبرو شد. از یک سو ، وقتی سعودی ها در برابر سرکوب مخالفان سوری پز دفاع از حقوق شهروندان عرب را می دهند و از دولت حاکم بر دمشق می خواهند که به خواست مردم گردن نهد و اصلاحات سریع را آغاز کند ، با این سوال جدی مواجه می شود که چرا همین مواضع را درباره بحرین اتخاذ نمی کنید و بدتر ، با تانک و تفنگ در کشتار مردم بی دفاع بحرین مشارکت می کنید؟! و بدین سان حسن نیت ریاض زیر سوال می رود. جریانات سوریه نیز باعث شده است تهران در موضع مشابهی قرار گیرد و هم در جهان اسلام و هم در داخل این انتظار پدید آید که همانند موضع اصولی و انسانی اش در قبال مردم بحرین ، مواضعی ار سر خیرخواهی نیز برای مردم سوریه اتخاذ کند چه آن که سوری ها نیز همانند بحرینی ها حقوق انسانی خود را مطالبه می کنند. هر چند مباحث مربوط به منافع ملی هر کشور و مزیت هایی که دولت ها در هر کدام از کشورهای دیگر برای خود تعریف کرده اند ، این سوالات را پاسخ می دهد و توجیه می کند اما از منظر "انسانی ، افکار عمومی و تبلیغاتی" ، همان سوالات و ایرادات پا بر جا می ماند و حکومت ها در نهایت می کوشند با دور زدن انتقادات انسانی و منطقی مطروحه ، به کار خود مشعول باشند ، درست مانند بسیاری از سیاست های دوگانه آمریکا در قبال مسائل یکسان و بی توجهی واشنگتن به انتقادات بین المللی. اما گذشته از همه این مباحث ، اگر بخواهیم در مساله سوریه ، تا حد امکان مسائل انسانی و اسلامی را منافع ملی ایران به هم نزدیک کنیم ، باید دستگاه سیاست خارجی ایران ، مبتکرانه تر و خلاقانه تر از وضعیت موجود حرکت کند. منظور از دستگاه سیاست خارجی هم فقط یک وزارتخانه به نام "امور خارجه" نیست بلکه مجموعه اشخاص و نهادهای تصمیم ساز در سیاست خارجی است و الا انصاف باید داشت که در کشور ما در بسیاری از موارد ، وزارت خارجه اگر هم بخواهد نمی تواند برخی اقدامات را شکل دهد. حالا صورت مساله را به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهیم ؛ مساله این است: 1- سقوط حکومت بشار اسد برای جمهوری اسلامی ایران ، بسیار هزینه زا خواهد بود و برگ برنده های متعددی از ایران را سلب یا دستکم کم اثر خواهد کرد چه آن که سوریه متحد استراتژیک ایران در سیاست های خاورمیانه ای اش است. 2- در فرض سقوط اسد ، روی کار آمدن حکومتی مخالف با ایران و نزدیک به عربستان در دمشق هزینه بازی ایران در خاورمیانه را به شدت افزایش می دهد و خطراتی را متوجه تهران می کند. 3- ناآرامی های سوریه تاکنون، منجر به کشته شدن بیش از 2200 نفر شده است و هم پیمانی تهران با دمشق باعث می شود افکار عمومی در سوریه علیه ایران تهییج شوند. به علاوه از منظر انسانی و اسلامی نیز کشتار این همه « آدم » هرگز نمی تواند خوشایند هیچ صاحب وجدانی باشد ؛ مخصوصاً جمهوری اسلامی که در جهان اسلام جزو چند کشور محدود داعیه دار است ، اصولاً نباید در قبال این امر بی تفاوت باشد و رویکرد "انگار نه انگار" پیشه کند. با توجه به آنچه ذکر شد ، جمهوری اسلامی ایران در سوریه با یک مساله چند وجهی مواجه است: از یک سو ، متحد دیرینش (و متعاقب آن منافعش) در معرض یک خطر جدی است و از دیگر سو بخش قابل توجهی از مردم مسلمان سوریه با نابرابری و سرکوب مواجه هستند و پرستیژی که جمهوری اسلامی در جهان اسلام برای خود تعریف کرده ، با سکوت و مماشات در قبال این قضیه همخوانی ندارد و این در حالی است که کشورهایی مانند ترکیه ، با ورود به عرصه حمایت از مردم ، هوشمندانه سعی می کنند جای پایی در این میان برای خود تدارک ببینند. در چنین شرایطی، حمایت از مخالفان و رها کردن متحد، خلاف منافع ملی محسوب می شود و سکوت در برابر رفتارهای ناصواب و کشتار معترضان، خلاف انسانیت و اسلامیت است و نیز می تواند در "آینده احتمالاً متحول شده سوریه" ، برای ایران دردسرساز نیز شود و همان حکایت خلاف منافع ملی تکرار شود. لذا جمهوری اسلامی باید یک راهبرد خاص در سوریه برای خود تعریف نماید. این راهبرد باید در وهله اول مبتنی بر توقف خونریزی ها در سوریه استوار باشد. مذاکراه ایران با طرفین درگیر ، عاقلانه ترین راه حرکت به این هدف است. تمام نیروهای خارجی که با مخالفان اسد در تماس هستند ، در جهت ترغیب آنها به ادامه نبرد کوشش می کنند. ایران می تواند مهم ترین کشور خارجی در گیر در مساله باشد که نه با هدف تحریک که به قصد تعدیل فضا وارد گفت و گو با آنها شود. اگر ایران بتواند وارد گفت و گو - ولو به طور غیر رسمی - با مخالفان اسد شود و نتیجه این گفت و گو ها در مرحله اول توقف خونریزی ها و نجات جان معترضان از حملات مدام نیروهای حکومتی باشد ، آن گاه قابلیت و حسن ظن ایران از نظر سیاسی اثبات می شود و لذا می تواند به طور رسمی نیز وارد فاز میانجیگری شود. ویژگی منحصر به فردی که ایران در میان قدرت های خارجی دخیل در سوریه دارد این است که هیچ کدام از آنها ، مانند ایران در دمشق نفوذ ندارند و لذا مخالفان می توانند بر روی ایران به عنوان کانالی برای برقراری تعامل و اجابت حداقلی از خواسته ها حساب کنند. البته پر واضح است که هر چه زمان می گذرد ، کار سخت تر می شود و مخالفان به چیزی جز "اسقاط النظام" تن در نمی دهند ولی نباید این آخرین فرصت ها را نیز نادیده گرفت چه آن که جهان سیاست ، دنیای بده و بستان است و رهبران مخالف اسد نیز از این قاعده مستنثنی نیستند. در این میان قطعاً همراهی یا عدم همراهی حکومت اسد نیز بسیار مهم و اثرگذار است و اگر حاکمان دمشق بخواهند همچنان در مسیر غلط کنونی طی طریق کنند و تصور نمایند که با مشت آهنین می توانند قضیه را فیصله دهند ، از دست ایران هم کار چندانی برنخواهد آمد جز آن که اعداد روز شمار سقوط قابل تصور اسد را شمارش کند و در تمام این مدت نیز با نادیده گرفتن آنچه در سوریه رخ می دهد و نیز همه مخالفان را تروریست های وارداتی نامیدن ، به خود دلداری دهد! قذافی ، مثالی است که تا همیشه می توان به کار برد و خطاب به حاکمانی که به ضرب گلوله و زور با مردمانشان برخورد می کنند گفت که آیا می شود بدتر از قذافی با ملت برخورد کرد؟ و به آنان یادآوری کرد که قذافی تظاهرات مردمش را نه با باتوم و گاز اشک آور و گلوله که با بمب و راکت هدف قرار داد ولی الان از آن حکومت ریشه دار 42 ساله آیا خبری هست؟! ورود ایران به عرصه میانجیگری غیر رسمی و سپس رسمی بین اسد و مخالفانش باید با چند هدف صورت گیرد: 1- توقف خونریزی ها به عنوان فوری ترین و انسانی ترین هدف 2- توجه دادن اسد به مطالبات مردم حتی در حد کناره گیری خودش از قدرت با شرایط مرضی الطرفین 3- در صورتی که اهداف فوق محقق نشود و دورنمای حکومت فعلی دمشق ، سقوط باشد ، هدف دیگر ایران از گفت و گو با مخالفان، باید قرابت با حاکمان جدید سوریه باشد تا بتواند در حد امکان ، در حکومت آینده سوریه منافع منطقه ای خود را دنبال کند. فایده بند سوم این است که اگر اسد سقوط کند ، دست ایران به کلی از سوریه قطع نمی شود و مخالفان منطقه ای ایران ، مخصوصاً عربستان ، فاتحانه پا بر جای پای ایران در بلاد شام نمی گذارند. فراموش نکنیم که در روابط بین الملل ، نه دوست دائمی وجود دارد و نه دشمن واقعی و این قاعده ی گاه بی رحمانه ، وقتی پر رنگ تر هم می شود که به طور آشکاری پای منافع ملی در میان است.
نظرات
ایران باید به آرمانهای انسانی پایبند باشد نه به منافع خود که به قیمت خون مردم سوری تمام می شود.